دسترسی آسان به آخرین تحولات فرهنگی و هنری در کشور


علاقمندان به اخبار فرهنگی و هنری کشور می توانند آخرین تحولات رخ داد در این حوزه را گوشه سمت چپ این صفحه تماشا کنند.

شب داستان


به همت عبدالوهاب نظری جلسات داستان خوانی در بندرعباس دوباره جان گرفته است،علاقمندان می توانند عصر چهارشنبه ۲۹ مهر ساعت 6 در محل خانه شهریاران جوان(گلشهر اول رسالت جنوبی)  حضور پیدا کنند.

این برنامه زیر نظر تشکل غیر دولتی خانه خشتی گامبرون برگزار می شود و ورود برای عموم آزاد است.


کسی راز مرا داند

که از این رو به آن رویم بگرداند.

 

                                کتیبه

 

ادبیات زحمت و رنج است خاصه در روزگار ما  با وضعیتی که همه چشم در چشم شاعر می دوزند و به او می گویند که فلانی شعر امروز را مخاطبی جز خود شاعران در کار نیست. واین را هم لابد باید اضافه کنیم به جرم های کرده و ناکرده ی شاعران و اگر هم ملت ، جومونگ را بر خواندن داستان ترجیح میدهد ... به هر حال گردن نویسنده باریک تر از موست ؛ خاصه نویسنده ی ایرانی !.  کتیبه ی اخوان به واقع حکایت ازلی و ابدی ما شاعران است ؛ با بیان استعاری . سنگی اگر هم هست در وضعیت فعلی همه با هم باید از این سو به آن سویش بگردانیم.

 

به زبانی غیر استعاری و صریح انگارش می تواند جایی برای خیلی از ماها باشد . چنان که در آغاز نیّت بر همین بود و ما از سر ناچاری ، تنگی نفس ، کمبود هوا یا به عقیده ی بعضی دوستان از سر شتابزدگی دست به این کار زدیم . به هر حال یکی هم باید از این صخره بالا می رفت و خط پوشیده از خاک و گل را می سترد و می خواند . آن یکی هم...

 

پایان راه ما شاید پایان آدم های شعر کتیبه ی اخوان نباشد ؛ مشتی خسته و رنجور و سر در گریبان با گرهی که در پایان گشوده نشد . رازی شد با هزار و یک تأویل.

 

سزاوار است در سرآغاز شماره ی دوم از همه ی دوستانی که هر یک به نوعی ما را به ادامه ی راه تشویق و تحریض کردند سپاس گزاری کنیم . دعوت نامه ای نداریم واصولاً در کار ما ضرورتی برای آن نیست . فضای ادبیات متعلق به همه ی کسانی است که خود از آغاز دلی خسته داشته اند و بی دعوت فرا خوانده شده اند و خود بیش از هر چیز نیازمند به حضور در جمع هستند و درک حضور دیگری .با کفش های چینی روزگار ما هم که نمی شود همه ی شهر را گشت ؛ برای گرفتن مطلب و شعر اما انتظار از دوستان تا بوده چیز دیگری بوده . در پایان باید تشکر کنیم از احمد کارگران،موسی عامری ، فاطمه و حسن بردال به خاطر فبول همه ی زحمات و همدلی به ادامه ی راه ...

ساجده کشمیری

1-

باهار خیس با پنج بار جابه جایی در رخت های ابر انداخته

که تلوزیون نمی فهم اید     دوتا چشم کورم   مقابل در مبلمانی نشسته سفید

اینچ ها برابر باز در ته استکان

یقه ات را پاره به گیر

زمان زیر پلکهام می خابید    و تمام می شد وقتی

خاک بودم    زیر درخت    باهارها بوی کرم و گل می داشتم

با توسل به رنگ سرخ دانه ای

از چار راه رسالت به گونه ای گرفته تا سه راه دلگشا

ن ِ اون اون ام    چشم زن

و وقتی حیته ی بدن     وارد مسیر راه های سیگنال    این به آن ور می شوی

 

2-

شب رنج بلند بر بلندی از سرموی باز

 من ام سیا در ساختار با استفاده از یقه و تراکم سینه ای خیس میان دهان

تو بر گیر

زنده در لبه های آب        غرق

در بر گشت خون با گشاد دری چه های سیناپس و ترتماسی نمناک

باد از جدا

ماه از کجا

می خاب ام نداریم


3-

در موهای منی پلا    خابی  ده شده لای سیاهت و تب افتاده

حلقه های جهان و یک انگشت

یک در میان بند پوست

از ریه های تو دم می کشم      فوت می شود هزار جور سه تاره

دور می افتادی که نزدیک

شن زده رنگ لخت پوست       پلاستیک ام

زردی عسر می تابد و سرانگشت آی آبی به لمسی داغ از تن تو تنگ می شکن اد