لبانت به تمام انگشتانم چشم داشت

ندا سخایی

لبات به تمام انگشتانم چشم داشت

بامن صبح نشده ای

که تلفن از من قطع

که کلمه از تو پاره شود  

یادآوری می کنم وقتی از دستهایت می گریختم

از طول نان فراتر نرفته بودی

از دست ارزان رفته ....

تحمل نداشته ام

قبول

این فرضیه به اثبات نرسیده :بوی کسی از تو بلند شود

اما من قاطعانه شهادت می دهم

چیزی را زیر دندانت مزمزه می کردی

امکان داشت

امروز صبح هر اتفاقی امکان داشت

لبهایت به تمام انگشتانم چشم داشت

داشته باش

نقطه عطفی برای بودن در گره روسری ام

برای ناهاری دو نفره روی چمن

وقتی داشته باشی

هر چیزی امکان دارد

از کنار لبهات عبور کند

مثل من که گوشه لبت تب خال شوم

لال شوم که مترسک می ترساند تو را؟

یا من گره روسری را سفت

نظرات 6 + ارسال نظر
کامبیز حسینپور سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ب.ظ http://fargan.blogfa.com

1
((بامن صبح نشده ای

که تلفن از من قطع

که کلمه از تو پاره شود))

یاد اوری یک دلتنگی که میتواند ناشی ازقطع یک تلفن باشد.
شخصیت داستان شعر شاعر جالب توجه است.
انگار منتظر بوده که تا فرداصبح با وی حرف بزند اما طرف مقابل نه حوصله داشته و نه بهانه ای که در جایی دیگر شخصیت شعر او را متهم میکند که دستانش بوی کسی دیگر را میدهد. یا بوی نان می دهد. نانی که داشت زید دندانهایش مزه مزه میکرد.




کامبیز حسین پور سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:56 ب.ظ http://fargan.blogfa.com

۲
((یادآوری می کنم وقتی از دستهایت می گریختم

از طول نان فراتر نرفته بودی

از دست ارزان رفته ....

تحمل نداشته ام

قبول))
باز هم یاد آوری دلتنگی ..دلتنگ همان دستانی که دنبالش می کرد و نتوانست او را بگیرد و گریخت ..اما شخصیت شعر دوست دارد همواره یاد آور آن گریز ناگزیر باشد و از آن حالت گریز لذت می برد و چشم دیدن آن را ندارد که رقیبی برایش پیدا شده باشد و تحمل این مطلب برایش دردناک است. یا شاید گریز از مزه مزه شده در دندان که به جایش نان مزه شد
این نان باز هم ایهام دارد.
دوست داشتن مدت زمانی طولانی برای گریز که هی بگریزد و هی دنبال شود و این عدم تحمل به دلیل حس حسادتی است که بوجود آمده است.

کامبیز حسین پور سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ http://fargan.blogfa.com

۳
((این فرضیه به اثبات نرسیده :بوی کسی از تو بلند شود

اما من قاطعانه شهادت می دهم

چیزی را زیر دندانت مزمزه می کردی))
اطمینان از وقوع یک حادثه که رخ نداه است و یا رخ داده و نتیجه ای که باید به دنبال داشته باشد را ندارد.
در پس پشت این حادثه نگرانی وجود داشته است که تا امروز صبح این نگرانی وجود داشت اما رفع شد.
هنوز نتوانسته است با کسی بودن را به اثبات برساند..این مزه آبستن یک اتفاق در صبح بود که مثلا طعم یک نوع دلتنگی باشد و یا ....
هنوز مشخص نیست و یا ثابت نشده که تن تو بوی کسی دیگر را می دهد و متهم کردن به ارتباط با شخص دیگر را می رساند که هنوز این اتهام ثابت نشده که اگر مشخص شود روسری را دور گردنش سفت خواهد کرد و او را شاید خفه کند و یا خود را.
بیشتر در این شعر به نظر می رسد شخص شعر رو در روی آینه نشسته و حرف می زند...

کامبیز حسین پور سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:59 ب.ظ http://fargan.blogfa.com

۴
((امروز صبح هر اتفاقی امکان داشت

لبهایت به تمام انگشتانم چشم داشت

داشته باش

نقطه عطفی برای بودن در گره روسری ام)
حادثه ای کهدیشب رخ داده و منتظر نتیجه اش تا صبح ماند ه است .
اما شاید نتیجه ای نداشته است.
یک احساس حسادت زنانه گی که با گزیدن انگشتان همراه است.
شب گذشته امکان داشت حادثه ای رخ دهد که رخ نداد..چون شخصیت مورد نظر از دست رفت و گریزان شد..چه ارزان از دست رفت..چه بیهوده که قدرش را ندانست.
این گره زدن با شخصیت شعر اجین است که هر کس را بخواهد به خود یا روسری اش گره می زند.
و این گره زدن لذت خاص خود را دارد.

کامبیز حسین پور سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ http://fargan.blogfa.com

۵
((برای ناهاری دو نفره روی چمن

وقتی داشته باشی

هر چیزی امکان دارد

از کنار لبهات عبور کند))
امکان دارد از کنار لبهایت عبور کند..هر چیزی عبور کند از کنار لبهایت..
یک نی لبک...یک ساز دهنی و خطهای ملودی که عبور می کند از میان لبهایت...
اما اینکه اگر داشته باشی هر چیزی امکان دارد در این شعر مخاطب را به دنبال چیزی مرموز می فرستد تا مخاطب این چیز را پیدا کرده و پیوند بخورد...
این چیز هر چیزی می تواند باشد...که در اینجا تخیل شاعر با روسری اش چه زیبا گره خورده است.
درگیری این شعر داستان دو نفر می تواند باشد که به هم گره خورده اند ...فضای تخیل شاعر پا را فراتر نهاده و در جایی مخاطب شاید فکر کند که خود شاعر روبروی یک آینه و با خود حرف می زند.

کامبیز حسین پور سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:11 ب.ظ http://fargan.blogfa.com

۶
((مثل من که گوشه لبت تب خال شوم

لال شوم که مترسک می ترساند تو را؟

یا من گره روسری را سفت))

هر کسی مثل من ممکن است لبهایت را مزه کند هر کسی ممکن است نی لبک را بنوازد یا ساز دهنی که بسیار زیبا گفته شده...بیشتر شبیه دادن یک نشانی است ..یک علامت که می تواند منحصر به فرد باشد..علامت گذاشتن روی چیزی برای از دست ندادنش و یا تابلو شدنش که با دیگری اشتباه نشود.
بهتر است مثل مترسک لال شوم تا مترسک نترساندت...تا نترسی...
اما تضاد بین مترسک و من وجود دارد...منی که لال می شود ممکن است مترسک نیز بشود. من لال شوم یا تو را خفه کنم ؟..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد