سپیده مختاری
حتی کویر
گرمت شده، لباس تو را دربیاورم طوفان شن شوی، بوزی در برابرم
عریان شویم داغ کنی خلوت مرا با ماسهها سرک بکشی توی بسترم
آنجا که از تماس تو آتشفشان شوم از حال من بپرسی اگر، از تو بهترم
در من بغلت، من عطشم رفع میشود با آتشی که از تو به شومینه میبرم
این اولین تعامل ما نیست بعد از این قولی نمیدهم بشود بار آخرم
دریاییام ولی تو زمن مطمئن نباش من در کویر بیشتر از برکهها ترم
من با خزر بزرگ شدهام سالها ولی حالا به درد ساحل دریا نمیخورم
حالا که تشنهتر شدهام در برابرت خاکستری که مانده به جا را نمیبرم
فوق العاده ست
بسیار لذت بردم
امیدوارم مداوم باشه
خسته نباشین