سعید آرمات
ساجده کشمیری از اواخر دههٔ هفتاد به ما پیوست. با شعری که میتوانیم نام متفاوت را به سادگی به آن الصاق کنیم. مهمترین ویژگی شعر او درهم ریزی همهٔ آحاد زبان است. این درهم ریزی زبان در کارهای اخیر وی به درهم ریزی خط نیز رسیده بود. چنان که با آزادی تمام شعرهایش را مینوشت و اصولا پایبندی به شکلی از زبان پراتیک یا خط که پدیدهای است قراردادی نداشت. نه اینکه در خط نویسی برای خود اصولی اختراع کرده یا برای نوشتن کلمات و سهولت در تلفظ امکانی را ایجاد کرده باشد. چنان که از شعرش بر میآید لغات مختلف را در یک مجموعه به چند شکل مختلف نوشته است. به زبانی ساده هر حسی که نسبت به نوشتار واژه داشته در لحظه نوشتن شعر همان حس را ملاک نوشتن خود قرار داده است. این البته کار را برای خواننده سخت میکند. آن هم خوانندهای که در برابر شعری کاملا متفاوت قرار دارد.
او البته شناختی از اصول علم زبان شناسی نداشت و دقیقا مصداق کسی بود که شعرش را میگوید و میرود و بعدها چیزهایی در شعرش مکشوف میشود. در طول این سالها دو دسته شاعر وارد ادبیات شدند. دستهای که زبان را تا حد گفتار ساده کردهاند و بیشتر کارشان مبتنی بر معناست. در شعر این شاعران چیزی وجود ندارد که نگاه ما را معطوف به خود زبان کند یا اگر هم هست بیشتر در جهت توجه معناست تا مثلا درهم ریزی نحو زبان یا بازی با واجها. ارجاعتان میدهم به دو مجموعه شعر از محمد ذوالفقاری- با این تفاصیل نه اسب نه دختر و مرا گنجشک توی چشم بگیر ، مجموعه شعر بدریه حسن پوری- کافور ، مجموعه شعر یدااله شهرجو- یک صندلی مقابل دریا ، مجموعه شعر علی آموختهنژاد- یک پنج شنبه یک پیاده رو ، سوای اینکه این مجموعهها همه در یک سطح نیستند و همه هم در یک زمان منتشر نشدهاند ؛ اما همه در یک موقعیت کلی قرار دارند. و این البته از پیامدهای شعر دههٔ هفتاد است! کسانی مثل فلاح که چنین موقعیتی را در شعر امروز ایجاد کردند – اشاره دارم به مجموعه ی دارم دوباره کلاغ می شوم – خیلی زود در کار و کردار خود تجدید نظر کردند یا حداقل الزام رفتن از این منزل و نماندن در آن را دریافتند. چنان که در مجموعههای بعدی این شاعر نیز میبینیم ؛ اما شاعران نام برده ظاهرا قرار دادی محکم با این نوع سرایش دارند و هم چنان به آن وفا دارند. اجرایی با زبان شعرهایی با زبان ساده البته اگر سادگی زبان به ساده انگاری شعر منتج نشود میتواند شکلی از شعر را پدید آورد که در نوع خود قابل توجه باشد هم چنین که پیچیدگی و درهم ریزیهای مسلسل وار همهی آحاد زبان میتواند ما را به شعر برساند و احیانا هم نرساند. فعلا نسخهای موجود نیست و آنچه گواه بر مدعاست این است که ما در طول تاریخ صد ساله ادبیات نوین در هر دو شکل چه شعر ساده و چه شعر پیچیده نمونههای خوب و بد بسیار داریم.
جناب آرمات
شما شعر خودتان را در دسته بندی های که در مقاله تان کرده اید در کجا قرارمی دهید ؟
تولدتان مبارک
امید که این کار سالها دوام بیاورد
با سلام به شما آقای پارسا.ممنون از دقت نظرتان.در پاسخ سؤالتان باید گفت قضاوت کردن درباره خود نه کاری چندان اخلاقی است و نه احتمالن به لحاظ علمی قابل اعتنا اما در آن مقاله نام خیلی ها نیست و لابد می دانید بحث من بیشتر درباره ی کسانی است که از دهه ی هفتاد آغاز کرده اند وحتمن می دانید که من پیش از این دوره هم می نوشتم مجموعه شعر من متعلق به پیش از دهه هفتاد موجود است اما اگر به دنبال تباری برای شعر این سامان هستید پس از نسل آغازگر منصفی و کرمی شعر هرمزگان را باید در دهه ی شصت زیل عنوان شعر تصویر گرا جست وجو کرد که ولی رضایی حسن مرتجی موسی بندری و احتمالن بنده وتنی چند شاعران جوانتر از این دسته ایم نسلی که امکانات زبانی رادر حد و اندازه ی می شناسد اما شعرش مثل شعر ساجده پیچیده هم نیست
جناب آرمات
با سلام پاسخ شما را خواندم . براستی شما پس از بقول شما نسل آغازگر منصفی و کرمی در دهه های چهل و پنجاه
و سه دهه پس از آن تا کنون در شعر هرمزگان شاعران دیگری را سراغ ندارید ؟ تصور نمی کنید چند نام مهم را فراموش کرده اید ؟
دوست عزیز آقای پارسا
باید بگویم موضوع بحث من نبوده اندوگر نه چرا تعدادشان بیشتر از این هاست حتی بعضی شان مهاجرت کرده اند که به موقع اگر عمری بود در همین وبلاگ مفصل به واکاوی نقش آنها خواهیم پرداخت .ادبیات هرمزگان به دلیل سانسوری که از سر خودشیفتگی بعضی از ما شاعران در آن رخ داده و بازار گرم مرید و مرادبازی و مسائل حاشیه ای چندان شناخته شده نیست کاش آدم سالمی از نسل قبل به این موضوع می پرداخت اگر چه من برای پرداختن به این موضوع کاملاً آماده ام
سلام آقای ارمات
ممنون ازمقاله و جوابهایتان به دوستان
در استان ما نه مرید جای خود است نه مراد بازان. حرفتان صحیح ولی ای کاش می شد دوباره شعر استان را زنده کرد و فریاد زندگی برایش سر دهیم نه این که اجاره دهیم مثل مدتی قبل توسط افرادی که ذره ای به شعر و شاعران این استان ارزش قائل نیستند اجازه دهیم مرگ شعر استان را بر سر زبانها بیاورند و برایش در وبلاگها فاتحه بخوانند. پس حاشیه را کنار بزنید و خود از مرید و مرادان واقعی شعر دعوت کنید تا دوباره شعر استان را ازاین حرکت کند نجات دهیم افرادی چون فرخ و بهمنی و ..... در توان شما هست که دوباره با کمک خیلی از دوستان کوچک و بزرگ و پیر جوان شعر راستان را احیا کنید
موقق باشید