امین امیری


به صورت پدرم رد ریل می دیدم

جاپایی از کوپه و سوت

آژیر ماشین ریش می کشید

در جایی از شب های تو

در سکانس نرسیده به لندن تلوتلو می خورد

سوت می زد

سینه می زد

شبیه بود به شب های روشن

 

من و پدرم

من و پدرم

کوپه کوپه خود را از صبحانه به شام می بردیم

از سنگر پشت اپن می پریدیم

دن کیشوت را می بردیم

تا قابلمه بر سر شکل پهلوانی تو

 

نویسنده ای من و پدرم را نوشته بود

و گفته بود

تو اگر به اتاق خالی نویسنده ای در نیویورک شبیه نباشی

شبیه شمری

تو اگر بمب نبندی

تو اگر آب نبندی

 

من و پدرم

من و پدرم

 

حیف که زنگ می خورم

وگرنه ساعت ها بچه ها را در کوچه ها فیلم می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد