ستیز فرم و محتوا با نگاهی به یک عکس از روح اله بلوچی

سعید آرمات


ستیز فرم ومحتوا با نگاهی به یک عکس از روح الله بلوچی

شکل و معنا  یا همان فرم و محتوا دو جنبه ی اثرند که در بسیاری نقد ها درباره ی آن دو صحبت می شود . منتقدان بسیاری اعتقاد به جدایی این دو از یکدیگر ندارند و می گویند این فرم است که محتوا را می سازد و به عبارتی دیگر این محتواست که فرم را از آغاز تعیین می کند و محتوا چیزی بیرون از فرم نیست اما در عکس مورد نظر ما گسیختگی فاحشی که میان شکل و معنا یا همان فرم و محتوا وجود دارد ما را از رسیدن به یک اثر منسجم باز می دارد (این نکته را البته با توجه به کامنتهای گذاشته شده از سوی دوستان برای عکاس می نویسم و همه می دانیم که این پیام ها نتیجه ی یک نگاه دقیق به اثر نیست و در حد تعارف است.) البته که عکس به احاظ اصول رایج در عکاسی ،کادر بندی و نورسنجی بی نقص می نماید و با یک نگاه دکوراتیو بسیار زیبا وجذاب خاصه که تاریکی های دوروبر ،به ظاهر متن را برجسته کرده است اما گاهی با یک ژرفانگری و تغییر زاویه دید به موضوعیت متن همه چیز دگرگون می شود و نقطه قوت اثر حکم پاشنه ی آشیل را پیدا می کند.عکس گویا بدون توجه به موضوع ، فضا و یا کانتکست گرفته شده است . عموما ًدر فضاهای قدسی ، مکانهایی همچون معابد و مساجد کنتراست بالا و حضور قاطع رنگ سیاه آنهم برای فضای داخلی تناسب چندانی ندارد و اصولاً با طیف های نور و حضور سایه ها بیشتر باید به دنبال تقویت نور بود.اشتباه نشود تقویت نور صرفاً به معنای اضافه کردن بر حجم فیزیکی نور نیست بلکه بازی با آن است چنان که به قول ابو علی سینا :چنان که آفتاب اگر چند اندکی پنهان شد ،بسیار آشکارا شدو چون سخت پیدا شد ،اندر پرده شد پس روشنی وی پرده ی روشنی وی است.(جعفر مدرس صادقی ،قصه های شیخ اشراق،ص73) رنگ تند مشکی رنگ قاطعی است و می تواند در عکاسی تجسمی  باشد از ذات مُد که عموماً عکاسان  در تقویت پرتره ها از آن سود می جویند در این عکس تاریکی و قاطعیت مطلق آن، نور را که معنایی الوهی دارد و جلوه ای از جلوه های باریتعالی است ،خفه کرده است.یک عکاس ِخوب بیشتر از هر کس دیگری می داند که عنصر اصلی در عکاسی نور است  و شکل قرار گرفتن آن همراه با سایه ها و تقابل آن با تاریکی است که می تواند نقاط درخشان و طلایی مورد نظر در عکس را برجسته نماید و استفاده ی بد از آن می تواند یک اثر را حرام کند. تکنیک برجسته کردن ابژه را به وسیله ی فضاهای تاریک باید در مواردی به کار برد که نگاه ما متمرکز برعناصر بیرون از نقاط تاریک باشد حال آنکه در عکس مورد نظر ظاهراً ما از بالای گلدسته ی مسجد داریم بیرون را نظاره می کنیم پس نه تنها عناصر بیرونی حائز اهمیت اند ؛بلکه عناصر درون ِبنا که البته در این عکس با حضور پر رنگ سیاهی حذف شده اند نیز بسیار با اهمیت اند .اگر چه عناصر بیرونی می توانند گویای مفاهیم بسیار عمیقی باشند خاصه که چشم انداز ما از درون ِیک بنای مقدس به دریای بی کران و آسمان تا ناپیدا کران باشد .دریا و اسمان در فرهنگ دینی و معماری هر دو به دلیل رنگ آبی  و گستره شان نمادهای عظمت و پاکی باریتعالی هستند چنان که معماران کهن در معماری مساجد و تعیین رنگ کاشی ها به تعین رنگ آبی ِموجود در این دو عنصر توجه خاص داشته اند.کیست که با معماری و ادبیات پر راز و رمز ایرانی آشنا باشد و با شنیدن کلمات دریا و آسمان در درون یک متن آنهم متنی عرفانی به معناهای مجازی و استعاری آنها نیندیشد؟ اما جایگاه این دو پدیده در این عکس کجاست ؟معلوم است که عکاس آنها را دیده است اما این دو پدیده ظاهراً فقط برای پر کردن فضا در عکس نشسته اند و دکوراتیو اند و کارکرد چندانی برای درک حضور مفاهیم قدسی ندارند .می شود حدس زد که برای عکاس ،عکاسی کردن از مسجد با پس زمینه ی دریا و آسمان تفاوتی با عکاسی کردن از بازار یا کارخانه یا هر بنای تاریخی دیگری نداشته است چرا که نور با تمام جلوه گری و قدرت نمایی اش در بیرون جرأت و یا مجال حضور به درون را نیافته است و پشت در مانده است تا وقتی هم که به درون نیاید مفهوم کاربردی اش را در چنین فضاهایی نخواهد یافت . دیگر اینکه دریا نیز که باید مفهومی از عظمت را القا کند تنها بخش کوچکی  به آن اختصاص داده شده و رنگ مرده آن ،این اجازه رانمی دهد که ذهن روی آن تمرکز کند  -دریایی به رنگ آب دهان مرده-وضع آسمان هم بهتر از دریا نیست با حضور ابرهای بی حالت و خنثی و فضایی بسیار اندک که در اختیار آن نهاده شده آسمان را نیز به عنصری بی حال تبدیل کرده است . با سر زدن به وبلاگ شخصی بلوچی و نظاره کردن آسمان تیره در بالای لنج در عکسی دیگر  می توان بهتر به اثر گذاری تفاوت این پدیده در دو عکس مجزا پی برد..به واقع نه آسمان این عکس آسمانی است و نه دریای آن دریایی . شاید زمان کمک چندانی به عکاس نکرده است در آسمان بی باران و بی ابر این شهر عکاس چه می تواند بکند ولی در هنر چیزی که اهمیت دارد محصول نهایی است .شاید موضوع برای خود عکاس خیلی جدی نبوده باشد و عکسی بدون تعمق و صرفاً ثبت یک لحظه مد نظر بوده است عکس نیز در وبلاگ شخصی  عکاس گذاشته شده که یک حریم شخصی و خصوصی است لزوماً هم نباید پدیده ای خارق العاده باشد تا در فضای مجازی قرار گیرد اما بعضی وقتها سوای متن این خود هنر مند است که موضوعیت می یابد .نه اینکه به بهانه ی عکس عکاس را نقد کنیم بلکه شاید توقع ما از آدمهای مختلف ؛ متفاوت است .

فکر می کنم کار عکاس در این عکس به پایان نرسیده است و می تواند در فصل های دیگر نیز برای عکاسی به این مکان برود حتی اگر تمامی حرف های ما را نشنیده بگیرد؛ به تجربه اش می ارزد که در زمانها ی مختلف از این مکان عکاسی کند.
در این عکس شاید تنها زحمت عکاس بالا رفتن از بنا بوده باشد در چنین شرایط نوری و چنین موقعیتی و باتوجه به تاریکی داخل بنا شاید راحت ترین کار همین باشد . عکاس در حالتی دکمه شاتر را فشار داده که با توجه به نور بیرون، دیافراگم را تا حد امکان بسته است و عمق میدان تا چشم کار می کند وسیع است. در حالت بسته بودن دیافراگم نقطه ی فوکوس می تواند غیر متمرکز باشد ودر نقاط مختلفی می توان فوکوس داشته باشیم این نیز از امکانات باالقوه ی نور بیرونی است . لنز در وضعیتی نزدیک به نرمال است و با توجه به عمق میدان وضعیت متغیری بین 55 تا 80 درجه را می توان برای لنز در نظر گرفت سرعت شاتر هم به یاری نور بیرون نباید آن قدرها پایین باشد که دست بلرزد و احتیاجی به سه پایه باشد البته به خاطر جامد ، راکد و بی تحرک بودن موضوع استفاده از سه پایه چندان دشوار  نمی نماید مگر اینکه ناهموار بودن سطح داخلی این اجازه را از عکاس گرفته باشد . عکاسی از چنین نقاطی بیشتر توریستی و تفننی است و صد البته که انتظار مارا از عکاس بالاتر می برد.

در پایان این نوشته عکسی از آمی ویتال عکاس هندی از فضای داخلی یک مسجد می آورم با تأکید بر اینکه تفاوت دونگاه در عکاسی را در یک موضوع مشترک بیان کنیم قصد ما نادیده انگاشتن کارهای ارزشمند این عکاس نیست تنها چیزی که ما را به نوشتن وامی دارد تأثیر پذیری ناگزیر ما از یک متن است. با آرزوی توفیق برای این عکاس جوان .

نظرات 12 + ارسال نظر
روح اله بلوچی دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.parparook.blogsky.com

سلام...
مرسی از اینکه وقت گذاشتین و عکسی از من رو به دقت دیدین...استفاده بسیار بردم..و منتظر نقد مفیدتون برای عکسهای دیگه هستم...
بازم ممنون.

با سلام .منتظر نظرات شما و دوستان دیگر در این باب هستیم خاصه که نوشتن در باره ی عکس یک کمبود غیر قابل انکار است

کامبیز حسین پور دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ب.ظ http://fargan.blogfa.com/

سلام
(این نوشته صرفا یک نظر غیر تخصصی است)
من فکر می کنم هر عکسی باید محتوا داشته باشد و برخی اوقات هم می تواند بی محتوا باشد ، بی محتوا نه به لحاظ ساختاری بلکه از نظر قید مکان و زمان ...مثل عکسهای مشهور و بدون پیام...البته عکسهای جناب بلوچی آنقدر تکنیکی گرفته شده که شاید جای هیچ انتقادی را نداشته باشد .اما نکته ای که به ذهن من رسید این بود که یک عکاس میتواند در همه حال و همه جا عکس بگیرد و عکس را در زمانهای متفاوت بیازماید ..صد البته زمان مورد نظر یک عکاس اهمیت بسیار زیادی در خلق یک اثر جاودانه دارد. اما بینش خالق اثر چیز دیگری است که بینش عکاسی جناب بلوچی این قدرت را به وی داده تا بخواهد چنین اثری خلق کند.من فکر می کنم پرداختن به عکس هنگام عکاسی بسیار مهم تر از سوژه می باشد.و این است که عکس را الهی می سازد..من معتقدم بازی نور سیاه و سفید در عکاسی چیزی زیباتر از بازی رنگهای متفاوت است البته تلفیق این دو نیز کمک بسیار زیادی به زیبایی یک اثر می کند.نمی دانم چرا اما من نور را از نوع سیاه و سفید بیشتر دوست دارم تا نور رنگی...در عکس نخستین شاید اگر اندکی نور قرمز به عکس داده می شد تصویر زیبا تر بود ..اما باز هم بر می گردد به انگیزه عکاس از این عکس و مدت زمانی که برای عکاسی وقت داشته و شاید هم بحث زمان برایش بسیار مطرح بوده است ..قبلا هم گفتم نظر من اصلا تخصصی نیست و آقای بلوچی هم جسارت مرا ببخشند..چون صلاحیت نظر تخصصی ندارم ..اما هر چه دیدم و برداشت کردم میگویم..من عکس دومی جناب بلوچی را بیشتر می پسندم شاید به دلیل ترکیب رنگها و بازی زیبای نور و زاوی ی دلنشین پرتوهای نوری..اگر من عکاس این عکس بودم از زاویه مخالف هم حتما یک عکس تهیه می کردم... و مطمئنم که جناب بلوچی این عکس را دست چین کرده اند که امری کاملا طبیعی است...نور و رنگ را با نگاههای متفاوت می توان به بیننده القا کرد و آموخت ، یعنی می شود با نور تنها ، چنان تاثیری در دل مخاطب گذاشت که اثری جاودانه بماند.....البته خوب فضای موجود برای به نمایش گذاشتن تمام هنر جناب بلوچی اندک است و از منظری دیگر نگاه ، بینش متفاوت ، زیبا شناختی خوب و ضربه ی آخر در عکسهای جناب بلوچی واقعا قابل تقدیر است.
وقتی تماشا را تمام کردی تازه متوجه شوک می شوی و لذت می بری..
با سپاس از نوشتار گرانبهای جناب آرمات

با سلام کامبیز حسین پور عزیز
چنان چه مطلب را یک بار دیگر بخوانید متوجه خواهید شد که عکس دوم متعلق به عکاس بزرگ هندی آمی ویتال است.با سپاس از لطف و نظر شما.پیروز و سربلند باشید

رحیمیان سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.rahimian.blogsky.com/

سلام
جالب بود
خیلی خیلی
پایدار باشید.

سپیده مختاری سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.shabihekhodam.blogfa.com

سلام

من در زمینه عکاسی هیچ تخصصی ندارم

با اینهمه ریز پردازی در مورد عکس آقای بلوچی برایم بسیار

جذاب بود

انتخاب عکس دوم از عکاس هندی برای نشان دادن تفاوت در

نوع نگاه انتخاب بسیار بجا وظریفانه ای بود

برای منی که اطلاعاتم از عکاسی ناچیز است بخش اعظمی از

نقد آقای آرمات را از قیاس این دو عکس فهمیدم

از آقای بلوچی هم بخاطر عکس زیبایشان تشکر می کنم

.... سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام..من عکسهای اقای بلوچی را به خاطر بی پیرایگی و عشقی که در آن موج میزند دوست دارم..در تمام کارهایی که من به عنوان یک عاشق عکس و عکاسی از ایشان دیده ام حس احترام به تصویر دیده میشود..حسی که کاسبکارانه و بازاری نیست..کاش عکس ایشان نیز توسط یک اهل فن در زمینه عکاسی نقد شده بود..با تمام احترامی که به دیدگاه ادیبانه اقای آرمات قائلم خواهانم که ایشان منتقد خوب ادبی باقی بمانند...

مهرسا سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:17 ب.ظ http://gamoaser.blogfa.com

ممنون می شوم اگر نظر بدهید

بنیامین چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 ق.ظ http://posbastaki.blogsky.com

سلام
آقای آرمات ممنون که وقت گذاشتین و نقد کردین
امیدوارم که دیگران نیز چون شما بیشتر وقت بگذارند
به نظر من
از داخل یک مکان مذهبی
که با رنگ سیاه می بینیم
نباید هم دیدی آسمانی نسبت به دریا و آسمان باشد
قدرت این عکس به پیامش است
دین در سیاهی
نگاه دینی مسموم
آنقدر مسموم
که رنگ دریا و آسمان این دو نماد پاکی و ربانییت
را نیز در حجابی از مرگ و سکون کرده
نمی دانم
ولی زمان بر این عکس تاثیر گذاشته
شاید در جامعه دینی هند
نگاهی غیر منتقدانه تر به دین باشد

یا حق

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ب.ظ

ممنون از آرمات عزیز

امامدادی چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
ممنون ازنظرمفید.موثر.وکارشناسی جنابعالی .انشالله حضورپررنگ دستان نقادانه دوست مجازی خودم موجب تغییردرنگاه و اندیشه عکاسان شود.خیلی خوشحال شدم .موفق باشید.

کامبیز حسین پور چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:16 ب.ظ http://fargan.blogfa.com/

باسلام فراوان
جناب آرمات ممنون از لطف بیکران شما
1 ـ از اینکه جسارت کردم و مطلب را تا آخر نخواندم واقعا عذر خواهی می کنم..هم از جناب آرمات عزیز و هم از جناب بلوچی مهربان...و هم از جناب آمی ویتال...چون عکس شناس نیستم و اگر بودم حتما تفاوت را تشخیص می دادم ، امیدوارم آخرین بارم باشد که این چنین بی توجهی می کنم.
2 ـ جناب آرمات ممنون می شم که در صورت تمایل و صلاحدید بر بنده منت گذاشته و اجازه بدهید دست نوشته ام جهت نقد در وبلاگ گذاشته شود...صد البته جسارت مرا برای این درخواست می بخشید....

جلالی پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:53 ب.ظ

من مدتی هست که کارهای آقای بلوچی را دنبال میکنم و به همچنین عکسهای عکاسان مطرح دیگر استانمان را.
اگر به کارهای بلوچی(مجموعه عکسها) ایشان یک نگاهی سطحی هم بیاندازیم متوجه می شویم که وسواس زیادی را در انتخاب زاویه دید به سوژه همیشه داشته اندو مخاطبان آثار رامعمولا با زاویه دیدی کمتر دیده شده حتی از سوژه های تکراری مواجهه میکنند.
در مورد عکس مورد اشاره شما جناب آرمات من بعد از خواندن نوشته شما یکبار دیگر به فتوبلاگ بلوچی رفتم و عکس را به دقت البته در حد فهم و درک بصری خودم نظاره کردم و توضیح زیر عکس(مسجد جامع محله سورو) این باور رو در من به یقین رساندکه بلوچی خواسته این مسجد بارها دیده شده را از زاویه ای که کمترین شباهت ممکن را با آن چیزی که ما میبینیم را به ما نشان دهد.معمولا ما مساجد را با مناره و گنبد تصویر میکنیم .و این دو فاکتور درعکس اصلا به چشم نمیخوردو در عوض پنجره نورگیر هشت ضلعی سقف در مرکز روزنه دید از مناره خود نمایی میکند که بی شباهت نیست به اماکن مذهبی سایر ادیان دیگر.
به اعتقاد بنده انتخاب این زاویه دید کاملا تعمدی به نظر می رسد خاصه اینکه عکاس محل عکاسی را نیز در ذیل عکس آورده است.
با آرزوی موفقیت شما جناب ارمات و آقای بلوچی که به حق از برجسته ترین هنرمندان این خطه هستید.
کاش این روند نوشتن در مورد آثار هنرمندان استان ادامه یابد.

گوج گنو یکشنبه 13 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ب.ظ http://www.goojegeno.blogsky.com

سلام وسپاس از گردانندگان وبلاگ انگارش.
۱- چیزی که در هنر این استان هم اکنون جای خالیش احاس می شود همین نگاه نقادانه از این دست مقاله های آقای آرمات است .
۲-درجواب کامنتی با این عنوان ..... باید عرض کنم که اقای ارمات خودشان از عکاسان با تجربه این استان هستند شاید ما خبر فعالیتهای ایشان دراواخر دهه ۶۰ واوایل دهه ۷۰ نداشته باشیم حتی حضور در جشنواره های کشوری در کارنامه ایشان هست .
۳-مطبلی که آقای آرمات در باره این عکس گفتند شاید مساله ای ایست که اکثر عکاسان این استان با آن دست به گریبان هستند که گاهن در جشنوارها از زبان و در بیانیه هیئات داوران نیز به گوش می رسد ومن این مشکل را عدم رویکرد اجتماعی هنرمند به سوژه خود می نامم که از عدم شناخت ناشیست البته تکرار می کنم در همه آثار هنری /موسیقی .سینما و.... دیده می شود ولی در عکاسی بیشتر خود را نشان داده با ارزوی موفقیت برای اقایان بلوچی و آرمات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد