سعید آرمات
ادبیات جدی با بک گراند گارد ویژه
1.
لطفاً حتماً پیش از خواندن ،دستها رابه حالت عمودی شل قرار دهید.
در اقسام تقسیم بندی های ادبیات در دنیا ظاهراًعنوان و تعریفی برای ادبیات غیر جدی نداریم .داشته باشید اینکه حتی ادبیات کوچه بازاری هم داریم.یا می توانیم در روزنامه ی صنف قصاب ها هم شعری به فراخور درک ساطور بگذاریم:
سلاخی زار می گریست
به قناری کوچکی دل باخته بود
سعید آرمات
ساجده کشمیری از اواخر دههٔ هفتاد به ما پیوست. با شعری که میتوانیم نام متفاوت را به سادگی به آن الصاق کنیم. مهمترین ویژگی شعر او درهم ریزی همهٔ آحاد زبان است. این درهم ریزی زبان در کارهای اخیر وی به درهم ریزی خط نیز رسیده بود. چنان که با آزادی تمام شعرهایش را مینوشت و اصولا پایبندی به شکلی از زبان پراتیک یا خط که پدیدهای است قراردادی نداشت. نه اینکه در خط نویسی برای خود اصولی اختراع کرده یا برای نوشتن کلمات و سهولت در تلفظ امکانی را ایجاد کرده باشد. چنان که از شعرش بر میآید لغات مختلف را در یک مجموعه به چند شکل مختلف نوشته است. به زبانی ساده هر حسی که نسبت به نوشتار واژه داشته در لحظه نوشتن شعر همان حس را ملاک نوشتن خود قرار داده است. این البته کار را برای خواننده سخت میکند. آن هم خوانندهای که در برابر شعری کاملا متفاوت قرار دارد.
او البته شناختی از اصول علم زبان شناسی نداشت و دقیقا مصداق کسی بود که شعرش را میگوید و میرود و بعدها چیزهایی در شعرش مکشوف میشود. در طول این سالها دو دسته شاعر وارد ادبیات شدند. دستهای که زبان را تا حد گفتار ساده کردهاند و بیشتر کارشان مبتنی بر معناست. در شعر این شاعران چیزی وجود ندارد که نگاه ما را معطوف به خود زبان کند یا اگر هم هست بیشتر در جهت توجه معناست تا مثلا درهم ریزی نحو زبان یا بازی با واجها. ارجاعتان میدهم به دو مجموعه شعر از محمد ذوالفقاری- با این تفاصیل نه اسب نه دختر و مرا گنجشک توی چشم بگیر ، مجموعه شعر بدریه حسن پوری- کافور ، مجموعه شعر یدااله شهرجو- یک صندلی مقابل دریا ، مجموعه شعر علی آموختهنژاد- یک پنج شنبه یک پیاده رو ، سوای اینکه این مجموعهها همه در یک سطح نیستند و همه هم در یک زمان منتشر نشدهاند ؛ اما همه در یک موقعیت کلی قرار دارند. و این البته از پیامدهای شعر دههٔ هفتاد است! کسانی مثل فلاح که چنین موقعیتی را در شعر امروز ایجاد کردند – اشاره دارم به مجموعه ی دارم دوباره کلاغ می شوم – خیلی زود در کار و کردار خود تجدید نظر کردند یا حداقل الزام رفتن از این منزل و نماندن در آن را دریافتند. چنان که در مجموعههای بعدی این شاعر نیز میبینیم ؛ اما شاعران نام برده ظاهرا قرار دادی محکم با این نوع سرایش دارند و هم چنان به آن وفا دارند. اجرایی با زبان شعرهایی با زبان ساده البته اگر سادگی زبان به ساده انگاری شعر منتج نشود میتواند شکلی از شعر را پدید آورد که در نوع خود قابل توجه باشد هم چنین که پیچیدگی و درهم ریزیهای مسلسل وار همهی آحاد زبان میتواند ما را به شعر برساند و احیانا هم نرساند. فعلا نسخهای موجود نیست و آنچه گواه بر مدعاست این است که ما در طول تاریخ صد ساله ادبیات نوین در هر دو شکل چه شعر ساده و چه شعر پیچیده نمونههای خوب و بد بسیار داریم.