امین امیری
شعر در اتاق
نگاهی کوتاه به اثری از فاطمه زارع
1- شعر با یک تصویر خوب شروع می شود(شب که می شود گل های روی پتو با هم حرف می زنند) و دو سطرِ بعد در ادامه، با پیچیدن ملافه دور دهانِ گل های پتو و ریختن رنگ سرخ به بیرون، تصاویر خشنی نشان می دهند. اما این خشونت از آن خشونت های معمول نیست همین هم باعث می شود شروع، شروع لغزنده ای باشد و به محض خواندنش مخاطب را پرت کند به وسط کار، همین تفاوت. خشونت، معمولی نیست و شاید بشود آن را نوعی عصبانیت دانست که ناشی از ناتوانی ست، از تنهایی که راوی را در اتاقش در عصری که زندگی می کند حبس و او را تنها با دغدغه هایش رها کرده است. شعر، شعر اتاق است. حال و هوای شعر هم باید همین فضا را ترسیم کند. اتاق محدودیت ایجاد می کند محدودیت تنهایی به وجود می آورد و تنهایی باید نشان داده شود. توجه راوی به حرف زدنِ گل های پتو و عکس العمل نشان دادن او، تصویر تنهایی ست.دقت روی جزئیات اتاق، قاب های عکس، میز صبحانه، رخت خواب،کیف پول همگی جزو تنهاییِ راویِ شعرند.
2- موضوع بعدی زبان این شعر است. نحوه ی جمله بندیِ سطور از ترکیب های یکدستی تبعیت می کند به همین دلیل درفضای موسیقایی شعر محدودیت ایجاد می شودکه از قضا شعر را به خاطر حسی که دارد یاری می رساند.
و رگ گردنت که هی بزرگ تر می شود
وقتی عکس عروسی زن و مردی را می بینی که زل زده اند به من
که عریانم و تمام کوچه این را می داند
که محض دو چشم عسلی بود
وتو
که قول دادی زودتر پیر شوی
که اینقدر گل پاشیده روی چادرم
همین ترکیب بندی، ضرب آهنگ ویژه ای به شعر می بخشد و تقطیع سطور حس تنهایی و محدودیتِ راوی را نشان می دهد.
عصر سبیل
صدای جرینگ جرینگ کیف پول
توی کیف پول خبری از ریش های بلندت می گیرم
صبح است صف نانوایی
ریش هایت را می دهم و نان می خرم
نان داغ
با یک شیشه عسل
چاقوی تیزتو بکش کنار
پوستم
روی نان تست
«عصر سبیل»، «صدای جرینگ جرینگ»، «کیف پول»، قطعه قطعه خوانده می شوند و بعد« توی کیف پول خبری از ریش های بلندت می گیرم»می آید که یک سطر با جمله ی بلند است. و دوباره قطعات «صبح است» و «صف نانوایی» می آید و باز یک سطر بلند« ریش هایت را می دهم و نان می خرم» و باز «نان داغ»،«با یک شیشه عسل»و جمله ی« چاقوی تیزتو بکش کنار» و بعد هم«پوستم» و «روی نان تست». سطرها با قطعه قطعه خوانی که به وجود می آورند انگار که بخواهند از طریق ارائه صدا و موسیقیِ خاص ، صدای جرینگ جرینگِ عصر سبیل را در بیاورند.