مسعود رحمتی
1
«من آدم مریضی هستم....آدم بدی هستم.... مرد مطرودی هستم.» این شروع رمان
یادداشتهای زیر زمینی داستایوسکی است. و شاید تنها شروعی است بین رمانهایی که خوانده ام. و بارها در
ذهنم مرور کرده ام کاش نویسنده اش من بودم.
2
عنوان فصل اول یادداشتهای
زیر زمینی تاریکی است. تاریکی تداعی ضمیر ناخودآگاه در روانکاوی فرویدی
است برای من.کسی که نظریه ضمیر ناخودآگاهش ضربه ی مهلکی به خودشیفتگی انسان وارد
ساخت.
روانکاوی برای بسط
مفاهیمش توجه ویژه ای به ادبیات و هنر دارد( پژوهشهای معروف فروید در
باره زندگی داستایوسکی ، تراژدی ادیپ ، نمایشنامه هملت روانکاوی داوینچی).
فروید اعتقاد داشت که همذات پنداری با کاراکتر خاصی در ادبیات مبین
فرافکنی امیال سرکوب شده و عقده هایمان بر روی آن کاراکتر است و در اصل بیمار
اعظم (نویسنده) با فرایند نوشتن است که ارضا و در مان می شود(انتقاد به شیوه اعتراف
کا تولیکی روانکاوی ونگاه
انظباطی و طبقه بندی فروید بحث دیگری است)
3
ادبیات گسستن از
روزمرگی است ؛ از هیچ چیزی به وجود آوردن، ادبیات ،پتانسیلی برای رهایی بخشی و تغییر است،که همزمان
امکان تجربه ها و خاطر ه هایی متفاوت و زیستن در جهانی ذهنی با خاطره
هایی منحصر بفرد برای مخاطب ایجاد می کند. تفاوت خاطره با حافظه این
است که
خاطره اتفاقات
را
به شکل منطقی و خطی نشان نمیدهد؛ آن را تکه پاره می کند. اما حافظه میکوشد دقیقاً
بگوید چه ساعتی، چه کسی، چه عملی؛ ولی خاطره ناگاه جملهای ، صدایی،
تصویری،
نشا نه ای را بیان می کند و
از آنها فضایی لابیرنتی می سازد. حافظه پستوی دانش است؛ دانش
نسبت به حقیقت کور است، تنها دلمشغولیاش تکرارِ روزمرگی است؛
جهان ذهنی ام پر است از خاطره هایی از مریضها و
مطرودانی که در ادبیات می شناسم : شخصیتهای سلین ، بکت ،جی
جی بالارد ،راوی همنوایی شبا نه ارکستر چو بها ، راوی هزاربیشه بوکفسکی ، یادداشتهای زیر زمینی و همه آنهایی
که از نور روز گریزانند.
4
مشکل نور چیست که باید از آن دوری کرد؟ چیزی
که به ذهنم میرسد، «شناعت» است، نور روز جنایتها و وضعیتهای غیر طبیعی را طبیعی و
عادی نشان می دهد. نور روز قاتل روح دیونوسس است. مدام این دستورِ شنیعِ
را که «دوباره، دوباره»؛ که به «باز هم بیشتر»، پیروی
از نظم حاکم ، تلاش شبا نه روزی برای تحقق ایده انسان فرهیخته و با فرهنگ ، صعود پیاپی
به قله های موفقیت ،
را تکرار می کند. نور روز، مجری فرمان ریا کارانه «به فسق هم تظاهر مکن» است.
که در اصل فرمانی است که یعنی «باز هم لذت ببر از هر آنچه "من"
(پدر، دولت ، خدا) ممنوع کردهام.
درلایه زیرین این فرمان
شکلی از بیزاری و کینهتوزی نسبت به آنهایی که این دور باطل را به
ریشخند گر فته اند مشخص است. در نور روز جامعه نفرتش را از خفتگان بیان میکند، مردمان نور
روز درخیال پردازی هایشان آنها را صاحب آن خیال پردازی اسطوره ای لذت
مدام میدانند
و فکر میکنند آن کیفی که آنها نمی توانند به آن برسند، همینها دزدیدهاند؛ اما
همین که تصادفن از نزدیک با واقعیت و رنج این نوع زندگی مواجه شوند می بینند که گاه چه
صورتِ تکاندهنده و دلآزاری دارد. و دردل آرزو و یا شاید
تلاش می کنند. که نور روز سوژه های درونیترین رویاهای ضمیر نا خودآگاهشان
را هر چه سریعتر محو کند
سلام امید وارم حالتان خوب باشد .اگرامکان دارد کتاب یادداشتهای زیرزمینی داستایوسکی را به ادرس ایمیلم بفرستید با تشکر
باسلام و سپاس از اینکه به ما سر میزنید.متاسفانه فعلن در دسترس نداریم در صورت امکان و دسترسی برایتان خواهیم فرستاد.